ز نینوای تو رفتم، چو نی نوا کردم
چنان که بادیه ها را چو نینوا کردم
به هر کجا که نشستم گریستم ز غمت
به هر طرف که دویدم تو را صدا کردم
ز خارهای مغیلان بپرس کز داغت
چقدر اشک فشاندم، چه ناله ها کردم
تو دشت ماریه را کربلا ز خون کردی
به شام و کوفه من از اشک کربلا کردم
به جای ناله ز هر تازیانه دشمن
علی علی زدم از دل خدا خدا کردم
طواف پیکر بی سر به زیر خنجرها
زیارت سرِ بی تن به نیزه ها کردم
پیام خون تو بردم به هر کجا رفتم
حدیث غربت حقّ تو را ندا کردم
نتیجه دادن خونت به عهده من بود
که صبر کردم و بر عهد خود وفا کردم
لوای زحمت پیغمبران به دوشم بود
قدم خمید ولی راست این لوا کردم
تو خواستی به نماز شبت دعا گویم
تو را به جان تو در هر نفس دعا کردم
سپرد حکم تو هشتاد و چار لاله به من
که من به اشک، حراست ز لاله ها کردم
به غیر یک گل پرپر که در خرابه بماند
گلی که سوختم و از برم جدا کردم
رقیه را که نیاورده ام ببخش مرا
ورا به غربت شام بلا رها کردم
به نیزه خواندن قرآن تو ربود دلم
اگر چه سوختم از غم ولی صفا کردم
ز خطبه خواندنم انداختی و از حالم
گواست چوبه محمل که من چه ها کردم
به دست بسته بسی تازیانه خوردم تا
طناب ظلم ز دست سکینه وا کردم
اگر ز پای فتادم بسی ولی آخر
به کاخ ظلم عزای تو را به پا کردم
ببین رضای "مؤید" به گریه می گوید
کزین سرود خدا را ز خود رضا کردم
منبع:سایت مدایح
- یکشنبه
- 12
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 5:6
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
استاد سید رضا موید
ارسال دیدگاه