در مدح منقبت
حضرت صدیقه(س)
شمهای گویم ز زهرای بتول
تا بهدرگاه خدا افتد قبول
گرچهشأنشقابلگفتارنیست
هیچکسآگه ازایناسرارنیست
چون طلا را نسبتی با خاک نیست
شأن زهرا قابل ادراک نیست
فاطمه سّر خفی داور است
بعداحمدازهمهعالم سراست
نیست همتایش به غیراز مرتضی
شمهای در شأن او شد هلاتی
گر به اقلیم وفا رَّدِ من است
شرح اوصافش نهدرحَّدِمناست
این مقاماتش نمی از یم بود
هرچه گویم از مقامش کم بود
مدحتشتاقبلخلقتحقسرود
غیر زهرا هیچ کس آنجا نبود
نه زمین و نه زمان و نه ملک
نه مکان و لا مکان نه نُه فلک
هیچ کس آنجا نبوده جز خدا
لمعهای از نور حق تا شد جدا....
حق ز نور خود نبی را آفرید
پس علی را بهر زهرا آفرید
فاطمه بود و علی بود و خدا
فاطمه شد محور آل کسا
فاطمه بود وحسنبودوحسین
فاطمه شد حکمران عالمین
پس سزد با فاطمه نجوا کنم
خویش را از لطف او پیدا کنم
اصلوفرع هرکه چونازکوثراست
کوثر قرآن به عالم مادر است
لب گشایم گویمت مادر سلام
سایهی لطفت به سردارم مدام
ذکر تسبیح ملائک نام توست
آبحیوانجرعهایازجامتوست
عطر بوی تو بهشت مصطفاست
ذکر نامت بر لب شیرخداست
چادرت شد سایبان انبیا
نور تو تابیده از عرش خدا
درسرسودایی ما شور توست
هرهدایت از طلوع نور توست
سجدهی شکرم به خاک کویتان
چشم من بعد از خدا برسویتان
ای اساس خلقت لوح و قلم
روزمحشرهستدردستتعلم
در قیامت تو قیامت میکنی
(بر امامان هم امامت میکنی)
درصف محشر تو تنها محشری
از شفیعان قیامت سرتری
ساغر وساقی و کوثر فاطمه
حکم فرمایی به محشر فاطمه
روز محشر تو سوار مرکبی
همچو انوار فروزان در شبی
چشمهابستهنفسدرسینهگم
درکفتخطشفاعت همچوخُم
خُم که لبریز شراب کوثراست
کوثر اینجادخترپیغمبراست
هستمحشرسختومادرفاطمهاست
چلچراغ روز محشرفاطمه است
حق در آن وادی نماید داوری
لیک برشیعه تو تنها یاوری
حضرت باقر امام پنجمین
برهمهاهل ولا گفت این چنین
روز محشر مادرم ز امر خدا
همچو مرغی که کند دانه جدا
دوستانرا یکبهیک سازد جدا
از میان دشمنان مرتضی
از همه زهرا شفاعت میکند
شیعه را آنجا حمایت میکند
درپناه او تمام انبیا
انبیا و اتقیا و اولیا
فاطمه فصلالخطاب داور است
فاطمه حسن ختام محشر است
- یکشنبه
- 5
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 21:10
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه