خرم آن لحظه نقاب از رخ زیبا بگشایی
همچنان مهر درخشان ببرم جلوه نمایی
خوش و فرخنده زمانی که ببینم رخ ماهت
ز دل غمزده ی عاشق خود عقده گشایی
عشق سوزان من و مهر فروزان جمالت
که گلستان ولا را تو چه پر نور و ضیایی
ز لب لعل تو احیا شده صد خضر و مسیحا
که تو هم کوثر و هم زمزم و هم آب بقایی
سر به پیش افکند مهر و مه به انوار حضورت
که تو ای آیت حق معنی والشمسی و الضحایی
فاش شد جمله حقایق ز گل روی منیرت
که تو مصباح هدی مظهر انوار خدایی
جمله شاهان جهان جیره خور خان تواند
معدن جود سخا بحر کرم کان عطایی
عشق از روی تو مشفق شده در عالم هستی
باب علم و هنر و مصدر هر عشق و صفایی
دفتر و خامه و اشعار شعیبی و بیانش
روز و شب می کند از عشق رخت نغمه سرایی
(شعیبی)
- یکشنبه
- 12
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 9:2
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه