• یکشنبه 2 دی 03

 محسن صرامی

ميرعلمدار -(اي آنكه مراد همه صاحب نفساني)

681

اي آنكه مراد همه صاحب نفساني
بايد كه شرابي به لب ما بچشاني

جمع است ببين دور و برت كشته فراوان
ما كشته ي چشميم و دو ابروي كماني

بين المللي شد همه جا از تو گدائي
از تو بنويسيم بگو با چه زباني

عالم همه سلمان شود اي ماه قبيله
يك روز اگر دامن خود را بتكاني

در رگ رگت از عشق اثر بوده از اول
سرداري و مستي تو سر بوده از اول

حيران تو و رزم تو شد مالك اشتر
جنگ آوري ات مثل پدر بوده از اول

تو يك تنه بر لشگر كفار حريفي
همراه تو همواره جگر بوده از اول

هم ميرعلمداري و هم ساقي طفلان
چشم همه از عشق تو تر بوده از اول

يوسف شده بر عشق تو در خواب گرفتار
تعبير شد و شد به تو ارباب گرفتار

تو عبد خدا هستي و معبود همه خلق
بر سجده ي تو مسجد و محراب گرفتار

دريا به تو بسته است خودش را كه بزرگ است
بر زلف چليپاي تو شد آب گرفتار

وقتي لقب ات ماه بني هاشميان شد
شد ماه اسير تو و مهتاب گرفتار

با ديدن تو چشم قمر رفته سياهي
با زلف سياه آمده اي به چه سپاهي

شرمنده ي آن بنده نوازي تو هستيم
تو خوب خريدي دل ما را به نگاهي

در مدح تو كافي ست همين مصرع كوتاه
بر پشت و پناه همه ي دهر پناهي

بگذار بيائيم به پابوسي ات اي عشق
دائم كه نشد،حداقل گاه به گاهي

در كودكي ام گفته فقط مادرم از تو
پر شد پسر ام بنين دفترم از تو

هر چند ضرر ميكني اما كرمي كن
خاك قدمت از من و جايش سرم از تو

سقا شدي و تشنه شدم اكثرأ از عمد
گفته همه جا با همه چشم ترم از تو

از بسكه كريمي و كرم ريزه خورتوست
دم ميزند اي روح كرامت كرم از تو

ديدند همه بسكه ز تو كار خدائي
داري همه جا دور و بر خويش فدائي

شد منصب تو تا به ابد باب حوائج
شد منصب ما بر سر كوي تو گدائي

قطعأ و يقينأ كه رسيده است سليمان
از سفره ي احسان تو بر نان و نوائي

سقاي حرم تشنه ي لب هاي تو درياست
داريم عقيده كه همان آب بقائي

ازلطف تو درميكده ها باده به دستيم
ممنون حسينيم كه عباس پرستيم

  • سه شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران