سجاده کشیدند و امامت به زمین خورد
طوفان شد و دریای طهارت به زمین خورد
بودند ملائک همه مبهوت نمازش
دیدند که در حال عبادت به زمین خورد
تکرار شد آن واقعه ی تلخ مدینه
در آتش نمرود رسالت به زمین خورد
بستند به دستور کسی دست خدا را
او در وطن از شدت غربت به زمین خورد
بردند،ولی با سر و با پای برهنه
با آن همه در عین نجابت به زمین خورد
آغاز زمین خوردن این طایفه آن بود
مادر وسط کوچه به شدت به زمین خورد
این روضه به اولاد علی ارث رسیده است
گودال،امام از دو سه قسمت به زمین خورد
این آخر روضه ست،نه این اول روضه ست
ناموس خدا لحظه ی غارت به زمین خورد
یک نیمه شب از ناقه ی خود طفل سه ساله
از ضعف به هنگام اسارت به زمین خورد
- چهارشنبه
- 15
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 18:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه