روشنی دیدهء برهانیان
صاحب حجت ز حق لامکان
ناصر دین فاتح اقطار علم
ناشر احکام و سنن بحر حلم
صدق و وفا را ز صفا چون عماد
معدن مهرست و عطوفت، وِداد
اَلسَنهء نطق برانگیز علم
قوت ده طفلک نوخیز علم
حلقه به گوشی به درش ماهتاب
آینه داری به رخش آفتاب
مهرفزایندهء آئین عشق
مهر رخش هستی و هم دین عشق
عشق ازل را ز ازل جانفشان
بلکه خود او عشق خداوند جان
صالح و هم عابد و هم زاهد است
هادی و مصباح امم قائد است
نور ازل در ظُلَمِ تو به تو
جیره خورش مُلک و مکان کو به کو
مونس جان بادیه پیمای او
در طلبش راهی بَیدای او
منشاء غیث است به غبرائیان
چشمهء فیض است به بالائیان
ناشر علم نبوی نور دین
اهل ولا را ز کرم مستعین
علم و عمل در ید بیضائیش
جود و کرم در کف دریائیش
جود خدا را به یقین نائب است
فضل ورا جمله جهان کاتب است
علم و عمل را به یقین صادق اوست
حضرت حق را به لسان ناطق اوست
امر خدا را ز خدا راتق است
اهل ولا را ز کرم فاتق است
اوست ز حق صاحب امر عظیم
تابع او رفته ره مستقیم
فاتح خیر است به مفتاح غیب
پاک بدان سینهء او را ز ریب
گر برود پرده ز چشمش کنار
گو که نرفتست همانست یار
گر بُوَدت چشم تو از چشم یار
جلوهء او دان همه دار و یار
نوگل نشکفتهء باغ ازل
رایحهء نافهء او بی بدل
چونکه خدا ره به جنانش دهد
نوگل ما یک ز صدش بشکفد
ذات خدا را به صفت چون کنوز
کرده خدا از رخ ماهش بروز
مختفی اندر دل و جانش رموز
پردهء ظلمت ز رخش همچو روز
- شنبه
- 13
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 12:45
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مختار وطن پرست
ارسال دیدگاه