براي پرزدنت حجم آسمان كم بود
ولي به بال و پر خسته ات، توان كم بود
شتاب كردي و واماند بند نعلينت
چقدر شوق شهادت ؟ مگر زمان كم بود؟
چرا تو را همه ي كوفه سنگ باران كرد؟
درون لشگر آنها مگر سنان كم بود؟
جمل بهانه ي خوبي به دستشان مي داد
براي كشتن تو بغض نهروان كم بود
به فكر جايزه ي بردن سرت بودند
شراب خون تو در سفره هاي شان كم بود
نفس كشيدن تو رنگ و بوي زهرا داشت
ميان سينه ي تو چند استخوان كم بود
شاعر:وحید قاسمی
- یکشنبه
- ۱۲
- شهریور
- ۱۳۹۱
- ساعت
- ۱۴:۱۰
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه