هم شكسته ميشود پشت برادر بي برادر
هم شود مثل گلي پژمرده خواهر بي برادر
از مدينه آمده تنها به عشق ديدن او
جان نميخواهد به تن معصومه ديگر بي برادر
لحظه لحظه اضطرابش ميشود بيش از مدينه
دختر موسي ابن جعفر گشته مضطر بي برادر
با برادر كوه غم را مثل كاهي ديده خواهر
غصه هايش ميشود چندين برابر بي برادر
قم چه استقبال گرمي كرده از معصومه خاتون
خاطرش هرگز نشد در قم مكدر بي برادر
روضه دارد تك تك اين بيت ها در لا به لايش
او نديده هلهله در بين معبر بي برادر
خاطرش جمع است دارد روي پيكر سر برادر
همسفر هرگز نشد معصومه با سر بي برادر
روضه كم كم شد كشيده سمت شام و مجلس مي
زينب آنجا مانده تنها بي برادر بي برادر
هم شكسته ميشود پشت برادر بي برادر
هم شود مثل گلي پژمرده خواهر بي برادر
از مدينه آمده تنها به عشق ديدن او
جان نميخواهد به تن معصومه ديگر بي برادر
لحظه لحظه اضطرابش ميشود بيش از مدينه
دختر موسي ابن جعفر گشته مضطر بي برادر
با برادر كوه غم را مثل كاهي ديده خواهر
غصه هايش ميشود چندين برابر بي برادر
قم چه استقبال گرمي كرده از معصومه خاتون
خاطرش هرگز نشد در قم مكدر بي برادر
روضه دارد تك تك اين بيت ها در لا به لايش
او نديده هلهله در بين معبر بي برادر
خاطرش جمع است دارد روي پيكر سر برادر
همسفر هرگز نشد معصومه با سر بي برادر
روضه كم كم شد كشيده سمت شام و مجلس مي
زينب آنجا مانده تنها بي برادر بي برادر
- چهارشنبه
- 15
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 18:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه