به دیدن پدر تا که رسد پسر
با قلب شعله ور چشمم بود به در
مدینه سوزد از شرار آهم
یارب شده سامره قتلگاهم
میان کوچه ها افتاده ام ز پا
آمد به یاد من از شام پر بلا
یادم نمی ره عمه رو آزردند
در بزم می با دست بسته بردند
با درد و غصه ها عمری عجین شدم
چون جد خود علی خانه نشین شدم
همچون علی اگر به غم مانوسم
کسی نکرده حمله بر ناموسم
******
شائق
- دوشنبه
- 20
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 3:15
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه