• دوشنبه 3 دی 03


میلادیه حضرت علی (ع) -(برخیز ای دل زار از خود بهل اسَف را)

510

برخیز ای دل زار از خود بهل اسَف را
وقت نشاط و شادیست فرصت شمر شعف را

میلاد مرتضی شد عیدِ سعید ما شد
تبریک شیعیان گو این عید با شرف را

کرد بیان بالا در وَجد و در نشاطند
پُر از صف ملائک بین مکّه مُزدلُفَ را

عرش آفرین بگوید بر فرش این شرافت
‌کش پرورید و زایید دُردانه صدف را

نور جلال سَرمد در کعبه جلوه‌گر شد
امروز سِرّ خلقت دادی نشان هدف را

خیز ای گدای بی‌پَر فیضی طلب ز حیدر
لطف خدا نگیرد هرگز برون ز صف را

طبعم بجوش آمد اندر خُروش آمد
چندان که میر باید از من عنان کف را

وجدش به پرپر آرد سَر از قفس برآرد
خواهد بمَدح مولا بیرون دهد تُحَف را

لکن کی آید از من با این زبان الکَن
‌مدح شهی که جبریل رخ سایدش کنف را

شاهنشه ولایت سَر منشاء هدایت
‌استاد عِلم و حکمت هَر سابق و خلف را

وصفش ز حَدّ بُرونست مدحش ز عّد برونست‌
کی وصف فهمد آن کس نشناخت متّصف را

وصف ورا که بشناخت جز آنکه خلقتش ساخت
‌یا مصطفی که بودش هم نور ما سَلَف را

نورت ز حق چو مشتق حقَ با تو و تو با حق‌
هرگز فراق ناید این هَر دو مؤتلف را

نور تو بود اخفی اندر صَدَف مصفّی‌
پیش از جهان هستی میتافت هر طرف را

تا اینکه خواست رَحمن در این زمان ز احسان
‌نورش کند نمایان بگشود آن صدف را

شد کعبَه زادگاهش یعنی که نور حق را
جُز خانه‌اش نزیبد دریاب این هدف را

کعبَه بسی شَرَف یافت از مولد شریفت
گر مولدت نبودی کی یافت این شرف را

این قبّۀ شریفت وین بقعۀ مُنیفت‌
روشن نموده آفاق لا سیّما نجف را

تو صاحب فُنُونی گوینده سَلوُنی
‌وز لَوُ کُشِف عیان شد فضل تو مَن عَرَف را

یا للعَجَب که قومی از فهَمُ و ذوق محروم
‌بنموده ترک گوهَر بگرفته‌اند خرف را

باللّه که این جماعت اندر مثل سَگانند
از طیّبات محروم گرد آمده جِیَف را

شهر حَکَم پیمبر آنشهر را توئی در
هرکَس جبین نسایید نایافت آن طُرَف را

شاها #جواد محزون بر درگه تو نالان‌
هستی تو باب رَحمن بزد ای از او اسف را

تو آیت وَدودی تو علّت وجودی‌
بحَر محیط جودی بگشا بجود کف را

من بنده و تو مولا دارم بتو تَوَلّا
کی می‌سزد تو را لا این جُغد زارطف را 

  • سه شنبه
  • 21
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران