لباس جنگ ندارد هنوز رزم ندیده
هنوز چشم رکابی ندیده پاش به دیده
کلاهخود به مودارد ازکلاله وکاکل
دوباره حُسن حَسن را پدید کرده پدیده
ز نوك هر مژه دارد به جان خصم خدنگی
دو ابروان خمیده دو تا كمان كشیده
به گرد سو قدش سیزده بهار گذشته
به گرد ماه رخش ماه چهارده نرسیده
ز روی خود غزل ناب آفتاب سروده
ز موی خود شب شهر است و گیسوان دو قصیده
دو چشم همچو دو نرگس دو سیب سرخ دو گونه
به باغ سبز رخش تازه خط سبز دمیده
حسین پور حسن را جدا نمی كند از خود
وداع یوسف و یعقوب دیده هر كه شنیده؟
بگو به آنكه زند ریشه نهال به تیشه
كه هیچ سنك دلی یاس را به تیشه نچیده
شاعر:علی انسانی
- یکشنبه
- 12
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 16:2
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه