ساقیا ساغرم لبالب کن
مستیم را فزون در امشب کن
من ز جود جواد سرمستم
ذکر من یا کریم و یارب کن

جرعه‌ای می بده خرابم کن
تاک خشکیده‌ام شرابم کن
من در این راه گم شدم رحمی
ظلمت محضم آفتابم کن

چشم در راه نور توحیدم
من بدنبال نور خورشیدم
ای تو شمس‌الضحای قرآنی
من ز دستان تو کرم دیدم

غرق در غصه و محن بودم
مرغ پربسته در چمن بودم
بیخود از خویش گشتم و دیدم
دور از شهر و این وطن بودم

ناگهان نور حق هویدا شد
غنچه‌ی سوسنم شکوفا شد
راه من باز شد از این خانه
در حریم رضا گلی وا شد

کوثر فاطمی به یاد آمد
در جهان شاه عدل و داد آمد
هاتفی گفت با صدای رسا
سائلان رضا جواد آمد

همه کارم بدستش افتاده
رزق هرساله‌ام چنین داده
کاظمین رفتم و کرم دیدم
ساقیم گشت و داده‌ام باده

ای تو ابن الرضا مرا دریاب
ای تو مشگل گشا مرا دریاب
من ز دستت برات میخواهم
وارث کربلا مرا دریاب