مولود کعبه
سینه را بشکافت بیت کردگار
مادری در بین کعبه جا گرفت
در میان چند بانو از بهشت
بهر وضع حمل او مأوا گرفت
چند روزی در میان کعبه بود
خوردنی از جنت والا گرفت
تاکه آوردی به دنیا کودکش
شور شادی درگه بالا گرفت
شد علی نامش زسوی کردگار
نام خود از عالی اعلا گرفت
فاطمه بنت اسد با اشتیاق
بوسه ها زان صورت زیبا گرفت
شد برون از داخل بیت خدا
روی سوی سید بطحاگرفت
تا که کودک دست مولامان رسید
بوسه از لبهای او طاها گرفت
چون زبانش در دهان او گذاشت
این بیابان آب از دریا گرفت
چون محمد جان خود در برکشید
امتزاج نورها معنا گرفت
عرش حق شد غرق شادی وسرور
رنگ شادی نقش هرسیما گرفت
آمده دنیا ولی ا.... ما
رنگ حق دنیا و مافیها گرفت
آمده آنکس که با تیغ دودم
بارها غم از رخ طاها گرفت
آمده آنکس که با او بارها
خانه بیچارگان گرما گرفت
آمده آنکس که در خم غدیر
بر سر دست پیمبر جا گرفت
آمده آنکس که بهر همسری
گوهری چون حضرت زهراگرفت
آمده آنکس که با یک ذوالفقار
خواب را از دشمن رسوا گرفت
شیعیان مسرور در میلاد او
مجلس شادی به هرجا پا گرفت
بانگ یا حیدر زهر سویی بلند
مهر او را هر دل شیدا گرفت
یا علی ذکر تمام عالم است
دل جلا زین ذکر جان افزا گرفت
شعر:اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 28
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 12:45
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه