شب با دل داغدیدۀ پر دردم
صحبت ز مه روی علی میکردم
گفتم اگرت بوی علی آرد باد؟
گفتا اگرش جان ندهم نامردم
بنازم شاه ملک لافتی را
که سلطان میکند عشقش گدا را
ندارد فرق ای دانای اسرار
ستایش کن علی را با خدا را
ما را رمق از روح و علی را ز خداست
هر جاست خدای ما علی هم آنجاست
ای آن که ز محدودی مردم گویی
گوییّ و ندانی که علی استثناست
- سه شنبه
- 28
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 14:21
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عسگر شاهی
ارسال دیدگاه