بیا بر سرم ای طبیبم
شده بی تو غصه نصیبم
بیا ای حسین غریبم
بیا ای حبیبم
دیگر نمانده به پیکر توانم حسین جان
بر لب رسیده بدون تو جانم حسین جان
هر لحظه گردیده ورد زبانم حسین جان
ز داغت کمانم حسین جانم
ز یادم نرفته برادر
که بود بر گلوی تو خنجر
شدی پیش چشمام،تو بی سر
یادم نمی ره که شد از غمت قامتم دال
یادم نمی ره که با نیزه رفتی تو از حال
یادم نمی ره که شد پیکر تو لگد مال
چی دیدم خدایا تو گودال
رسیده به من بس که آزار
شده روز من چون شب تار
امون از غریبی تو بازار
شدم من گرفتار
دیدم گذاشتن کنار بی حیاها،حیا رو
دیدم تو شام بلا،من هزاران بلا رو
دیدم سر خونی و چوب و طشت طلا رو
شکوندن دل بچه ها رو
*****
شائق
- جمعه
- 2
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 3:16
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه