• سه شنبه 4 اردیبهشت 03

 عباس میرخلف زاده

شعر سنگين شهادت حضرت زينب سلام الله عليها -(يه سال و نيمه كه دلم)

1098

يه سال و نيمه كه دلم
ميباره قد آسمون
فقط يه پيرهن موند ازت
كه شد برامن همزبون ٢

آب آب آب آب...
هنوز صدات تو گوشمه
ميون گودال يادمه
با اشاره گفتي برو
دور تا دورت نامحرمه...

تا شمر بالا سرت اومد  از هوش ميرفتم
با هر يه ضربه اي كه زد از هوش ميرفتم


    واي واي واي واي ، غريب مادر ٢


بعد تو دق مرگ شد رباب
خدا برا كسي نخواد...
لباسي كه دوخته بود برا
عليشو بم نشون ميداد

هر شب تو خواب
با گريه ميگفت لالايي
معلومه مادر كجايي
منم يكم بغل بگير 
همش رو دست بابايي

كاشكي كه حرمله يه تير برامنم داشت...
كاشكي سرمنم بروي نيزه ميگذاشت


واي واي واي واي ، لالا لالايي ٢


بعد فراقمون دلم
از غصه بد احواليه
يه سال و نيمه كه داداش
جاي رقيت خاليه

تا برگشتيم ....
گوشواره هاشو پس دادن
سكينه برداش يادگار
بميره عمه زينبش
خيري نديد از روزگار
 
ببخش نشد داداش امانت ، داري كنم من
سرتو ديد تو طشت ، نشد ، كاري كنم من


واي واي واي واي ، بابا حسين ٢



  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 932.31 KB
تعداد بازپخش 72
تاریخ بارگذاری دوشنبه 5 فروردین 1398 02:27

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران