زغصه های دلت هردلی زپا افتد
شراره در تن هر عاشق شما افتد
فدای تو همه جانها فهیمه ی عالم
خوش آن دلی که به عشق تو مبتلا افتد
غریق بهت و تحیر ملک شود بی بی
همینکه برلبتان ذکر ربنا افتد
مقاومی و زبانزد شد استواری تو
نگین صابریت بی تو از بها افتد
تو آن عقیله ی عشقی که گر اراده کنی
ز آسمان به زمین شمس بی هوا افتد
تو آن طلیعه ی نوری نه آسمان بلکه
ستاره از یم نور تو در جلا افتد
همینکه نام تو در وادی دهان پیچد
مسیر این دلمان سمت نینوا افتد
تو زینت پدری،لحن تو علی وارست
عدو ز خطبه ی تو یاد مرتضی افتد
خدا کند که دگر قسمت کسی نشود
که چون شما وسط حلقه ی بلا افتد
دلم پی دلت افتاده بر شما چه گذشت؟
از آندمی که تو دیدی شه ولا افتد
خدا کند که نفهمم ز لحظه ی گودال
دمی که چشم تو بر شمر بی حیا افتد
خدا کند که دگر خواهری نبیند که
برادری ز ستم زیر دست و پا افتد
شکسته شد کمرت تا به چشم خود دیدی
سر مبارک آقا زتن جدا افتد
سری به نیزه بلند شد مقابلت بی بی
از این قضیه تلاطم به قلب ما افتد
خلاصه حضرت بی بی مرا نگاهی کن
که بر دلم ز نگاه تو صد صفا افتد
نظر نما به گدایت که از کرامت تان
دوباره هم گذرش سمت کربلا افتد
- دوشنبه
- 5
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا آهی
ارسال دیدگاه