«در خاطرم شد زنده یادِ فاطمیون
یادِ شلمچه ، یاد فکه ، یاد مجنون»
می ترسم آخر حاجتِ خود را نگیرم
نا کام و از ره ، مانده در بستر بمیرم
آه ای شهادت ... هر دم به یادت ...
تاکی بسوزیم و بسازیم آخر این سان؟
چون شمع جامانده به گلزارِ شهیدان
«در خاطرم شد زنده یادِ فاطمیون
یادِ شلمچه ، یاد فکه ، یاد مجنون»
ای شوقِ در دل مانده ای رویای شیرین
ای آرزویِ روزهایِ خوبِ دیرین
ما بی قراریم ... چشم انتظاریم ...
تا در رکابِ یار دست از جان بشوییم
یا نائبش فرمان دهد لبیک گوییم
«در خاطرم شد زنده یادِ فاطمیون
یادِ شلمچه ، یاد فکه ، یاد مجنون»
هرجا شهیدی هست میقاتِ حضور است
خونِ شهیدان سرخی صبح ظهور است
می آید آری ... صبحی بهاری ...
تا دشت را از دستِ خار و خس بگیرد
تا کعبه را از بت پرستان ، پس بگیرد
«در خاطرم شد زنده یادِ فاطمیون
یادِ شلمچه ، یاد فکه ، یاد مجنون»
- دوشنبه
- 5
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 16:58
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد مهدی سیار
ارسال دیدگاه