• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت امام صادق(ع),(سینه لبریز شد آخر ز شرار جگرم)

4691
2

سینه لبریز شد آخر ز شرار جگرم

می زنم آب، بر این شعله ز اشک بصرم

شب و تنهایی وسجاده و اشک و من و یار

به چه تقصیرشکستند نماز سحرم

 

وقتی ازخانه کشیدند برونم دل شب

نه عبا بود به دوش و نه عمّامه سرم

کوه های غم عالم به سر دوش من است

با وجودی که خمیده است ز پیری کمرم

من پیاده به روی اسب و سوار ابن ربیع

ضعف بر پا و عرق بر رخ همچون قمرم

تا نهم جای عصا دست روی شانه ی او

کاش می بود به همراه، در آن شب، پسرم

شکر الله که دادی تو نجاتم ای زهر

می برم شِکوه ز منصور، به جد و پدرم

آب گردید تنم چون جگر پاک حسن

پاره شد چون بدن جد غریبم جگرم

درمیان غل و زنجیر بنی اعمامم

بُرد در مقتلشان، خصم ز پیش نظرم

قبر بی شمع و چراغم به همه می گوید

من در این دور و زمان از همه مظلوم ترم

«میثم» از سوز دل و نظم جگر سوز بگو

که چه آمد به سر از فرقه ی بیداد گرم

شاعر: غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 7:21
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران