• دوشنبه 3 دی 03


زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها -(اسیر درد غربتم حسین من بیابیا)

717

اسیر درد غربتم حسین من بیابیا
رسیده وقت رحلتم حسین من بیابیا

من آن عقیله زینبم یکیست روز با شبم
که جان رسیده بر لبم حسین من بیابیا

به سخت روزگار من کسی نه غمگسار من
تو خویش بر کنار من حسین من بیابیا

من آن عزیزه خواهرم که بود شش برادرم
شدند غائب از برم حسین من بیابیا

فدای دیدو محضرت فدای دیده ترت
دمی به دید خواهرت حسین من بیابیا

توروح من روان من روان من توان من
به لب رسیده جان من حسین من بیابیا

ندات تا شنیده ام به مصرعت دویده ام
به بستن دو دیده ام حسین من بیابیا

زبسکه دلشکسته ام دگر زپا نشسته ام
زپا نشسته خسته ام حسین من بیابیا

غریب و دلفگارمن به حال انکسار من
به راهت انتظار من حسین من بیابیا

خودم کنم فدای تو فدای تو فنای تو
فدای خاک پای تو حسین من بیابیا

گرفته لرزه جان وتن به دور میرم از وطن
بیا ببند چشم من حسین من بیابیا

نه در کنار آشنا نه قوم و خویش و اقربا
خودت به خاطر خدا حسین من بیابیا

مدام «تائب» فکار به سوگ توست اشکبار
به دید او در احتضار حسین من بیابیا

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران