شود با بوسه ات کشته به یک ضرب الاجل احیا
مسیحا نیز میخواند لبت را یا أب الإحیا!
میان جنگ می خندد چرا تیغت؟ نمیداند
که جای زخم می گردد همیشه با عسل احیا؟
خطوط جوشنت را دید و شد قرآن به سر آنروز
عجائب را ببین نیزه گرفته بی محل احیا
به قرآن، کشته ی عشقت نباشد در صف اموات
که بعد از "فی سبیل الله امواتا"ست "بل احیا"
سر گیسوی مشکینت صبا تا صبح بیدار است
شب قدری چنین را هست دستور العمل احیا
من آن *همّام بی تابم که بعد از خطبه خوانی باز
به بالینم بیایی، میشوم با یک غزل احیا
- پنج شنبه
- 8
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 16:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مسعود یوسف پور
ارسال دیدگاه