• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03

 سید پوریا هاشمی

یا موسی بن جعفر ع -(فارغ از بغض گلوی ناشی از تحقیرها)

522

فارغ از بغض گلوی ناشی از تحقیرها
بند می آید نفس از حلقه ی زنجیرها
گاه زنجیر است برّنده تر از شمشیرها
بالاخص وقتی که می افتد بجان پیرها...

حاصلش این میشود تاب قیامش میرود
قدرت تشخیص بین صبح و شامش میرود!

گوشه ای افتاده اما زار دارد میشود
چشمش از خون مردگی ها تار دارد میشود
روزه اش زیر کتک افطار دارد میشود
روضه های مادرش تکرار دارد میشود

مثل زهرا درد حالش را مشوش میکند
هرزمان پهلو به پهلو میشود غش میکند!

ضعف وقتی که میاید تن نمیماند دگر
راهی اصلا غیر افتادن نمیماند دگر
زیر این شلاق پیراهن نمیماند دگر
غل که سنگین میشود گردن نمیماند دگر

پیکر اورا ز دستانش به سقف آویختند
عده ای هرروز برروی سرش میریختند

از عبا رد میشود هرکس به اینجا میرسد
پای هرنامحرمی بر جسم آقا میرسد
بین هرجلاد کار اینجا به دعوا میرسد
باز دارد کار توهین ها ب زهرا میرسد

بددهن ها حرف های بد به مادر میزنند
با تمسخر حرف از مسمار و از در میزنند

قصد کرده روز خود را مثل عاشورا کند
رازهای غربتش را یک به یک افشا کند
پیکرش را بر روی یک تخته پاره جا کند
با همین یک کار باب روضه هارا وا کند

ساق پا وقتی شکسته ایستادن مشکل است
راه رفتن هیچ حتی تکیه دادن مشکل است

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 13:7
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران