بند اول:
من اسیره غل و زنجیرم
چند سالیه تو زندون اسیرم
از غم و غصه دارم میمیرم
میمیرم
توون نداره دست و پام
میباره هر دوتا چشام
خیلی شکنجم میدادن
تا مرگو از خدا بخوام
شکستن حُرمتِ منو
تازیونه میزدنو
به اشک و گریه های من
یکی یکی خندیدنو
خیلی دلم تنگه خدا ، برای خونوادم
از زندگی خسته شدم ، خدا برس به دادم
موسی بن جعفرم من
غریبِ مادرم من
بند دوم:
خدا میدونه بی تقصیرم
گوشه ی زندون شده تَقدیرم
زمین گیر و به غُل و زنجیرم
زنجیرم
داره میسوزه جیگرم
زِ زَهرِ سندی پِسرم
زِ حالِ من معصومه جان
خبر نداری دخترم
خدا غریب و بی کسم
اسیر تو این قفسم
اینقد زدنم که دیگه
بالا نمیاد نفسم
خسته شدم زِ مِحنتو ، شدم اَسیرِ غُربت
دیگه دارم میمیرم ، با زَنجیرِ مَشِقَت
موسی بن جعفرم من
غریبِ مادرم من
بند سوم:
آروم نداره دلِ بیتابم
دردا و رنجا میده عذابم
شبا با دست بسته میخوابم
میخوابم
یادم میوفته کربلا
روزای کینه و جفا
گریه ی عمه زینبو
ظلمای شمر بی حیا
چند سالیه که دلخونم
دورم من از آشیونم
از وقتی که سیلی زدن
گرفته لکنت زبونم
هِی میزنن کتک منو ، خیلی ستمگرانه
منو میدن عذابم ، با چوب و تازیانه
موسی بن جعفرم من
غریبِ مادرم من
طاها_تحقیقی(یاحسین)
سعید_نوروزیان(خادم الحسین)
علی_باقرزاده
- دوشنبه
- 12
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 16:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
طاها تحقیقی
ارسال دیدگاه