عمری ست در هوای خودت گریه می کنی
عمری ست با نوای خودت گریه می کنی
گاهی کنار تربت مخفی مادرت
بر خاک آشنای خودت گریه می کنی
یک شب کنار پنجره فولاد می روی
با حاجت و دعای خودت گریه می کنی
شب های جمعه زائر شش گوشه می شوی
با یاد کربلای خودت گریه می کنی
با خواندن زیارت ناحیه تا سحر
با سوز روضه های خودت گریه می کنی
لایق نبوده ایم انیس غمت شویم
با درد و غصه های خودت گریه می کنی
ما که اهمیت به غیابت نمی دهیم !
از غربتت برای خودت گریه می کنی
هر هفته نامه های مرا می زنی ورق
بر حال این گدای خودت گریه می کنی
کس تاب آن نداشته هم گریه ات شود
تنها ، تو پا به پای خودت گریه می کنی
(رضا رسول زاده)
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 13:45
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه