• سه شنبه 15 آبان 03


غزل‌مثنوی مدح و منقبت امام علی علیه‌السلام -(چه بنویسم؟ که شعرم باب میلم در نمی‌آید)

566

چه بنویسم؟ که شعرم باب میلم در نمی‌آید
دلم می‌خواهد اما آه... از من برنمی‌آید

مرا بگذار و بگذر ای غزل! دیوانۀ سرکش!
از او گفتن، به این از هرچه کم کمتر نمی‌آید

شنیدم با صدای او خدای او سخن می‌گفت
در این ساحت سکوتم من، صدایم در نمی‌آید

چه بنویسم؟ که خرما بر نخیل و دست ما کوتاه
که نام او بلند است و به این دفتر نمی‌آید

«امیرالمؤمنین» واژه‌ست؟ نه، پیراهنی زیباست
ببین! بر قامتی جز قامت حیدر نمی‌آید

به شوق روی پیغمبر سه روز آذین شده یثرب
ولی بیرون دروازه‌ست پیغمبر، نمی‌آید

علی باید بیاید تا محمد گام بردارد
که پیغمبر به همراه یکی دیگر نمی‌آید

علی باید بیاید تا کنار مصطفی باشد
علی باید بیاید تا محمد، مرتضی باشد

که دنیا بی‌علی شهری‌ست بی‌قانون، خبر داری؟
محمد بی‌علی، موساست بی‌هارون، خبر داری؟

بدون او در این طوفان چگونه زنده می‌مانی؟
محمد بی‌ علی، نوح است بی‌کشتی، نمی‌دانی!

بلاگردان او در بدر و در احزاب و خیبر بود
علی جان محمد یا محمد جان حیدر بود؟

محمد با علی وقتی می‌آید، وقت طوفان است
فرار از دستشان کار مسیحی‌های نجران است...

علی آری علی... مردی که در افلاک، نامی بود
شنیدم بارها هم‌سفرۀ مردی جذامی بود...

چه بنویسم؟ که دیگر کاری از من بر نمی‌آید
از او گفتن به این از هرچه کم کمتر نمی‌آید

همین ابیات درهم را تو می‌بینی خبر دارم
همین کم را همین کم را تو می‌بینی خبر دارم


همدلی

  • جمعه
  • 16
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 17:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران