• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت حضرت علی اصغر(ع)،(حالا كه راهِ آب دگر وا نميشود)

2545
5

حالا كه راهِ آب دگر وا نميشود

حالا كه چاره اي به تو پيدا نميشود

 

حالا كه مشكِ ساقي لب تشنه پاره شد

بين دو نهر قطره مُهَيّا نميشود

 

من گريه ميكنم تو بزن چنگ سينه ام

دردي كه بي دواست مداوا نميشود

 

اي ماهي فتاده به دور از فراتِ من

اين دست و پا زدن به تو دريا نميشود

 

دارد تلذّي ات همه را ميكشد علي

خواهم كه شير آورم اما نميشود

 

از من مخواه تا كه در آغوش گيرمت

بابا نگاه ميكند اينجا نميشود

 

شش ماه، شب به پاي تو بيدار بوده ام

امشب كنار من آيا نميشود؟

 

بد مادري براي تو بودم كه ميروي؟

واللهِ تير ِ حرمله لالا نميشود

 

هم جوشني به قدِّ تو در خيمه ها نبود

هم اينكه روي نيزه سرت جا نميشود

 

تو قصد كرده اي  كه فقط دِق دهي مرا

وقتي كه ماندنت به تمنّا نميشود

 

من لال ميشوم خودت اصلاً به من بگو

بي تو رباب بي كس و تنها نميشود؟

 

مادر ، نرفته اي تو دلم شور ميزند

صرف نظر از اين سفر حالا نميشود؟

 

دارم يقين علي كه پس از پر كشيدنت

ديگر خموش ناله ي زنها نميشود

 

گويد دلم كه ناله نكن بيخودي رباب

اين شيرخواره خوش قد و بالا نميشود

شاعر:هانی امیر فرجی

 

 

 

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران