دلِ من با حسین می باشد
ذکرِ من یا حسین می باشد
کار با من ندارد هیچ کسی
صاحبم تا حسین می باشد
پیِ کارم به عرصه ی محشر
صبحِ فردا حسین می باشد
ما مقاماتِ عشق فتح کنیم
تا که با ما حسین می باشد
اوّلین حرفِ کودکان بعد از
آب، بابا، حسین می باشد
عبدِ دربارِ تو شدیم حسین
ما گرفتارِ تو شدیم حسین
چه صفا دارد این گرفتاری
روزها دارد این گرفتاری
ریشه در اشک های لیلایِ
کربلا دارد این گرفتاری
گر مُقرّب شوی تو پُشتِ سرش
هِی بلا دارد این گرفتاری
خواه ناخواه عاقبت راهی
تا مِنا دارد این گرفتاری
ابروی یار کارِ خود بکند
شُهدا دارد این گرفتاری
گره خورده دلم به زلفِ حسین
مانده ام زیرِ دینِ لطفِ حسین
با تو بودن ضرر نخواهد داشت
این طریقت خطر نخواهد داشت
طالبِ تیغِ تو شود هر کس
احتیاجی به سر نخواهد داشت
تو نخواهی اگر، بدونِ شک
التماسم اثر نخواهد داشت
مَنِشینی اگر مقابلِ کَس
در غَمت چشمِ تر نخواهد داشت
هر که یکبار آمده حَرمت
از جهنَّم گذر نخواهد داشت
آرزوی تمامِ مایی تو
پدر نُه امامِ مایی تو
دامنت را به دستِ ما برسان
عطرِ سیبی به این هوا برسان
تا نمُردیم، تا جوان هستیم
پای ما را به کربلا برسان
وقتِ هیئت بیا به دُنبالم
نوکرت را به روضه ها برسان
تُربتی هم بیار همراهت
وَ بر این زخمِ دل شفا برسان
من که بی آبرویم ای ارباب
آبرویی به این گدا برسان
اعتبارم فقط غلامیِ توست
افتخارم فقط غلامیِ توست
گلِ زهرا فقط تو را دارم
منِ تنها فقط تو را دارم
هم به عُقبی تویی هوادارم
هم به دُنیا فقط تو را دارم
خوب دانم به شامِ اوّلِ قبر
که در آنجا فقط تو را دارم
همه جُز تو مرا رَها کردند
باشد... حالا فقط تو را دارم...
گفتی از من جدا نشو، نشدم
گفتم آقا، فقط تو را دارم
اینکه من نوکرت شدم صَد شُکر
خاکبوسِ درت شدم صَد شُکر
گلِ ریحانه ی علی هستی
نمکِ خانه ی علی هستی
زینت و گوشواره ی عَرشی
دُرِ یکدانه ی علی هستی
می شوی تو خودِ نَبی، وقتی
به روی شانه ی علی هستی
نفسِ فاطمه به تو جاری است
روحِ جانانه ی علی هستی
کوثر از گریه بر غمت پُر شد
مِیِ میخانه ی علی هستی
مُصطفی حنجرِ تو می بوسد...
شَبی هم دُخترِ تو می بوسد...
- چهارشنبه
- 21
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 14:13
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه