مهی ز برج شرف گشت طالع و تابان
که مهر و ماه فلک را نموده او رخشان
یگانه در دو دریای رحمت داور
سوم امام مبین بانی چهار ارکان
اصول پنج حس و شش جهات و هفت اختر
ریاض هشت بهشت و نظام نه گردان
پی مدایح آنشاه عشری از اعشار
زبان عقل کجا میتوان کند عنوان
شهی که ذات خدا خونبهای او باشد
روا بود که کنم جان بمقدمش قربان
حسین فاطمه نور دو دیده حیدر
قدم نهاد در عالم بجلوه رحمان
شداست قابله لعیا چو بهر این مولود
بخلد فخر و مباهات کرده بر حوران
ز فرش جانب عرش برین مسمم شد
بدست یاری جبریل و گفته یزدان
شدند جمله ز دیدار حضرتش در عرش
ملائک از دل و جان پای کوب و دست افشان
بوجد و عیش و طرب سر بسر قرین گشتند
صفوف جنی و انسی ز آشکار و نهان
ز فیض اوست که شد توبه اش قبول آدم
ز جود اوست که شد نوح ناجی از طوفان
زعون اوست سلیمان بوحش و طیر آمد
خدیو و رهبر و سرخیل و سرور و سلطان
همین شهی است که بر پور آذر آذر را
نمود برداًسلام و رهاندش از فقدان
به بحر رحمت او انبیا همه سیراب
بخوان نعمت او اولیا همه مهمان
ز بهر یاری دین محمد محمود
بعرصه گاه وجود آمد آنشه زیشان
بروی خلق جهان باز شد در رحمت
ز بحر حق چو عیان گشت گوهر غلطان
سحاب جود و عطایش همیشه میبارد
بفرق عالم هستی بدون شک و گمان
امین هر دو جهان یار کهتر و مهتر
پناه اسفل و اعلا معین پیر و جوان
اصول عالم هستی قوام غیب و شهود
کلید کنز خفی حافظ همه قرآن
قسیم جنت و دوزخ کتاب فضل و کمال
شفیع منعم و مسکین مراد خلق جهان
چنان به حشر شود یار و یاور است
که بگذرد ز سر جرم شیعیان رحمان
اگر تو شیعه آن سر پاک یزدانی
عجب مدار کند گر شفاعت شیطان
شهی که کون و مکان را شد از ازل بانی
بقای نام گرامش همیشه جاویدان
معاندان جنابش چو غنچه خونین دل
موالیات وجودش چو گل بود خندان
موافقان مدیحش ز حادثات ایمن
منافقان ثنایش همیشه در خزلان
تو را چه غم دگر ای #ضامن از صف محشر
به حالتی که حسین است شافع عصیان
- چهارشنبه
- 28
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 13:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
ضامن اصفهانی
ارسال دیدگاه