عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذري بود نمیدانستیم
اینهمه چشم به راهی نگرانم كرده
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
(صابر خراساني)
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 17:19
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
مصطفی صابر خراسانی
ارسال دیدگاه