میلاد دردانه حضرت ارباب
حضرت رقیه خانم(س)
بنداول
دختر حضرت خورشید چقدر زیبایی
با همین سن کمت لیلی این صحرایی
آسمان تیره زمین زیر قدومت لرزان
تو به صحرای جنون همقدم لیلایی
عطریاسازنفستگشته پراکندهبهشهر
همه گفتند که عطر نفس زهرایی
تو بزیر آوری از اشک شبانه ظالم
حرف تو نقل محافل شده چون والایی
تا که ارباب شده همنفس و همدم تو
سجدهی شکر به جا آورم از مقدم تو
بنددوم
باب حاجات دلم دل به تو گردیده اسیر
نام دلجوی تو گردیده به دردم اکسیر
عرش تو دوش ابوالفضل شده یا اکبر
در کنار حرمت خواندهام آیات مجیر
زینت دامن حیدر به شما فخر کند
سفرهداری ز کرم خلق بر این سفره فقیر
بر روی دامن زینب چِقَدَر ناز کنی
مژگانت شده بر قلب محبان چون تیر
رحمت حق شده جاری ز لب خندانت
من فدای تو و این مرحمت و احسانت
بندسوم
عمرکوتاه تو از آه یتیمان سرتر
در همین کودکیت از همه زنها بهتر....
میتوانی تو به آیات کریمه برسی
میتوانی به خودت فخر کنی ای دختر
میتوانم به همه فاش کنم سرّ درون
دختر حضرت اربابی و جان حیدر
من به درگاه شما آمده با بار گناه
میشوی شافعهیخسته دلی در محشر
ای سه ساله به حرم دیدهام ایناعجازت
این سه بند شعر شده نذر دو چشم نازت
- سه شنبه
- 3
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 11:15
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه