دخترم، بیتو بهشتِ جاودان شیرین نبود
بیش از این دوری، سزای صحبتِ دیرین نبود...
آمدی ای مهربان، اما چرا افسردهای؟
با تو در دنیا که بودم، خاطرت غمگین نبود
در مدینه تا تو را میدیدم ای نخل امید،
صحبت از گل بود، اما حرفی از گلچین نبود
لالۀ باغ مرا دیدند مردم، داغدار
اینکه رسم تسلیت، این شیوۀ تسکین نبود...
میهمان من شدی با گوشۀ چشم کبود
راستی آنجا مگر چشم حقیقتبین نبود؟
صورت نیلی و بازوی کبود، ای روزگار!
آن سفارشها که من کردم، جوابش این نبود
- پنج شنبه
- 5
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 13:12
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد محمد جواد غفورزاده
ارسال دیدگاه