صدها پرنده مثل تو بیبال و پر شدهست
صدها درخت سبز دچار تبر شدهست
بسیار نخل سوخته افتاده بر زمین
تا یک چراغ در شب تاریک بر شدهست
تا چشمهای بجوشد از این سنگلاخ خشک
از اشک چشم، دامن یک ایل تر شدهست
با این همه عروس سیهپوش عجیب نیست
این سرزمین سوخته مجنون اگر شدهست!
...
پرسیدم او که رفت تو با بچهها چطور؟...
این سالها چگونه برای تو سر شدهست؟
چیزی نگفت، روسریاش را عقب کشید
دیدم چقدر خستهتر و پیرتر شدهست!
گفتم جزیره مثل من و توست، یک زن است
یک زن که داغ دیده و خونینجگر شدهست
یک زن که مثل ما جگرش تکهتکه است
یک زن شبیه ما که دلش شعلهور شدهست
زل زد به استکان پر از چای سرد و گفت
مردابهاش مزرعۀ نیشکر شدهست
- سه شنبه
- 10
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 12:7
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
پانته آ صفایی
ارسال دیدگاه