• چهارشنبه 16 آبان 03

 رضا یعقوبیان

گل باغ رسالت -(خدیجه ای گل باغ رسالت )

605
-1

خدیجه ای گل باغ رسالت 
عجین آب و گلم شد با ولایت 
خدیجه از سوی خلاق سرمد 
بودهمسر به مولانا محمد 
خدیجه هستی و جان پیمبر 
کند یاری دین همراه حیدر
خدیجه ثروتش کرده نثارش 
علی مرتضی با ذوالفقارش 
به پاس این همه لطف و عطایش 
خدا در عالمین داده جزایش
 نموده مصطفی را همسر او 
بود زهرای اطهر دختر او
علی مرتضی داماد پاکش 
همه خوبان عالم سینه چاکش
 زنسل او همه معصوم بودند 
حسن زینب حسین کلثوم بودند
بود اسطوره صبر و شهامت 
سراپای وجودش استقامت 
بود زیبنده مهر رسالت
بود تابنده نور ولایت
تمام عالم هستی فدایش
 به گوش جان رسدشورو نوایش
 مدینه شهر غم ها گشته امشب
 پر از غم قلب زهرا گشته امشب
گلستان نبی امشب خزان است
 خدیجه رهسپرسوی جنان است 
 کنارش دخترش زهرا نشسته 
پریشان حال با قلب شکسته
به لب هایش بوذ شور و نوایی 
گل من فاطمه داد از جدایی 
دگر وقت جدایی ها رسیده
 گل من موسم غم ها رسیده
پس از من جان تو جان پیمبر 
تو بر او مادری کن جان حیدر
 شده یا فاطمه وقت وصالم 
به پیغمبر بگو بنما حلالم
تمام عالم هستی فدایت 
تنم را کن کفن تو با عبایت 
نوای آه و واویلا به گوش است 
گل پیغمبر اکرم خموش است
چوزهرا این سخنها بانبی گفت
 پیامبر ناله زد،اشک از بصر سفت 
به پاس لطف او این عزت آمد
 کفن یا فاطمه ازجنت آمد
پیمبر جسم پاک اوکفن کرد
 بسی گریه بر آن جسم و بدن کرد
 دو چشم خویش را بر پیکرش دوخت 
کنار آن بدن چون شمع می سوخت
بمیرم دخترش زهرای اطهر
 شبانه شد کفن با دست حیدر
علی با ناله دیدآن روی نیلی 
کبودی رخش از ضرب سیلی
( رضا) بس کن مگو از ضربت در 
که می سوزد دل و جان پیمبر

  • چهارشنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران