• دوشنبه 3 دی 03


شعر تعلیمی(غزل) -(گوش بسپار که از مرگ خبر می‌آید)

496

گوش بسپار که از مرگ خبر می‌آید
خبر از مرگ چنین تازه و تر می‌آید

بر نمی‌آیداز دست کسی کاری هیچ
کار از مرگ در این واقعه بر می‌آید

مرگ مانند نفس با من و تو همراه است
گرم جوش است و گریزان به نظر می‌آید

هر کجا دلهره‌ای هست علاجش مرگ است
قصۀ دغدغه با مرگ به سر می‌آید

زندگی چشم و چراغی به‌جز از مرگ نداشت
مرگ می‌آید و انگار سحر می‌آید

هر کجا خاک کنید این دل نورانی را
به خود مرگ قسم آینه در می‌آید
::
تا کجا چهره به چهره بنشینم با مرگ؟
منتظر مانده‌ام، افسوس، مگر می‌آید؟

  • چهارشنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران