تعلیم به ما دادی، آداب عبادت را
ای هادی راه ِ دین ، دلسوز تر از بابا
هرگمشده ای داریم ، نزد تو شود پیدا
تعظیم به تو باشد، تکلیف برای ما
روشن شده این مطلب در جمله ای از مولا
«مَن عَلّمني حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً»
استاد به شاگردش حق پدری دارد
نازم به مُرادی که بزم سحری دارد
هنگام مناجاتش چشمان تری دارد
از راز تقرّب هم ،بی شک خبری دارد
اینجاست که این جمله قدری بشود معنا
«مَن عَلّمني حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً»
چون کودک نو پائی آهسته بَری راهم
بی راهنمائی ها یک طفلک ِ گمراهم
در نیمه شبِ جهلم، نورِ سخنت ماهم
با زحمت ِ تو قدری، از عاشقی آگاهم
بوسیدنِ دستِ تو واجب شده، ای والا
«مَن عَلّمني حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً»
از مرحمت زهرا با تو شده ام مانوس
چون قطره ناچیزم در ساحلِ اقیانوس
هربار حرم رفتم با دیده تر پابوس
بهر تو دعا کردم در محضر شاه طوس
نامِ تو از این باب است خواندم همه جا "آقا"
«مَن عَلّمني حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً»
- پنج شنبه
- 12
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 15:51
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه