هر چه تیر آمده بر روی تنت جا شده است
بین میدان کرمت باز هویدا شده است
آن قدر نیزه نشسته به روی پیکر تو
هر کسی دیده تو را گفته علی پا شده است
یک عمود آمده امّا دو نفر تا شده اند
تو سرت تا شده و من کمرم تا شده است
تو شبیه پدرم بوده ای امّا حالا
وجه تشبیه تو با پهلوی زهرا شده است
هر کجا می نگرم اکبر من ریخته است
پسرم در وسط جنگ پسرها شده است
چه شده با تنت از دقّتِ شمشیر عدو
نکند دور و برت حرمله پیدا شده است
چه سرت آمده این قدر زِ هم وا شده ای
چه قدر پیکر تو مثل معمّا شده است
دشمنت اشک مرا دیده ولی می خندد
وسط گریه ی من هلهله بر پا شده است
عمّه ات آمده از خیمه کنارت برخیز
عمّه ات آمده و نائب لیلا شده است
استخوان خردترین پیکر بر روی زمین!
چشم بابات ببین، هم دم دریا شده است
خون جاری شده از شرم نگاهت یعنی
پدرت بی تو (اسیر( غم دنیا شده است
شاعر:حمید رمی
- سه شنبه
- 14
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 12:49
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه