• سه شنبه 15 آبان 03


اذان نور(غزل) -(شبی در آبیِ باران رها کردم صدایم را)

390

شبی در آبیِ باران رها کردم صدایم را
غریبانه شکستم بغض‌های آشنایم را

دلم از پشت پرچین قنوتش ماه را می‌چید
که شاید بشنوی از آسمانت ربنایم را

گل شوقی گره می‌خورد با سجادۀ اشکم
کنار عشق می‌خواندم نماز گریه‌هایم را

شبی خوش بود، عرفان بود و باران بود و ایمان بود
پر از عطر دعا می‌کرد لبخندی هوایم را

قدم می‌زد خیالم در زلال روشن نامت
به بال جبرئیلت بسته بودم رَدِّ پایم را

از آن باران، اذان نور می‌بارید بر خوابم
دوباره صبح بود و تازه می‌کردم صدایم را...

  • جمعه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران