بیا که شبه رسولت شبیه زهرا شد
علی به کوفه دوباره غریب و تنها شد
میان تنگه فوج سپاه این صحرا
دوباره کــوچه سیلی زدن مهـــیا شد
هزار قنفذ و صدها مغیره بود اینجا
که جسم اکبرت این گونه ارباً اربا شد
فقط لبی که به لبهای تو زدم باقی است
وگرنه تیر جفا بر همه تنم جا شد
دلم زجــور زمــانه گرفتـــه بود اما
نشست نیزه به پهلویم و دلم وا شد
شاعر:مهدي ماهوش
- سه شنبه
- 14
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 12:56
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه