باز ولایت به دلم شور داد
عشق به اعماق دلم نور داد
در مه حق باز خدایی شدم
بانگه دوست ولایی شدم
پرزنداین دل ز درون سینه
می رود امشب به سوی مدینه
مدینه النبی گلستان شده
خانه فاطمه چوبستان شده
خانه مگوزادگه نورشد
بیت علی چه وادی طور شد
عالم امکان شده غرق سرور
خانه مولا شده گلریز حور
در شعف وشور پیمبر شده
شاددل ساقی کوثر شده
غرق شعف جمله افلاکیان
خنده به لب تمامی خاکیان
شادی عالمین دو چندان شده
ختم رسل دوباره خندان شده
آمده جبریل، با دسته گل
ز بهر تبریک به ختم رسل
منادی حق زسمازد صلا
آمده دنیا حسن مجتبی
زره رسید نور چشم همه
کریم آل علی و فاطمه
نور بریزدز سمابر زمین
زیر قدوم پسر شاه دین
سبط رسول دو سرا آمده
عطیه در ماه خدا آمده
هر دلی زین عطیه منجلی شد
شاددل محمد و علی شد
نور ولای سرمدآمد امشب
کریم آل احمد آمد امشب
یوسف مصری عاشق جمالش
فخر کند رسول بر کمالش
کرامت فاطمه در وجودش
شجاعت علی به تار و پودش
کریم آل مصطفی مجتباست
بعد علی برهمه اومقتداست
خلق و خو وحسن جمالش حسن
عطرو بوو علم و کمالش حسن
نور دل حضرت خاتم حسن
راهگشای همه عالم حسن
هر که ولایی است بود شاد او
بردغم از قلب همه یاد او
باز بودسفره احسان او
خلق جهان همیشه مهمان او
فخر کند شیعه به عزوجاهش
به شیعیان حسن بودنگاهش
کریمی و مازتو شرمندهایم
زشور عشق تو حسن زنده ایم
ای که تویی تمام امید ما
کن مددی یا حسن مجتبی
منم (رضا) گدای کویت حسن
دست من عمریست به سویت حسن
با نگهی قلب مرا شاد کن
خرابه دل من آباد کن
بر دل من شور ولایت بده
مدینه بر من ز عنایت بده
تا که بیایم به کنارت حسن
جان بکنم شمع مزارت حسن
- دوشنبه
- 16
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 19:53
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه