میان بستر تاریک شب رهاست سحر
تمام وسعت آفاق، باصفاست سحر...
تمام کوچۀ آفاق، مثل باغ بهشت
معطّر از نغمات خدا خداست سحر
اگرچه چشم بصیرت خدا به ما بخشد
همه تجلّی انوار کبریاست سحر
حضور سبزش هرگز خزان نمیبیند
بهار زمزمه و شور ربّناست سحر...
به گوش میرسد از دوردست بانگ اذان
دم اجابت و هنگامۀ دعاست سحر
میان این همه غربت، میان این همه شب
چه مهربان، چه صمیمی، چه بیریاست سحر
صدای بال ملائک به گوش میآید
اگرچه عابر خاموش و بیصداست سحر
- سه شنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 13:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس شاه زیدی
ارسال دیدگاه