• یکشنبه 4 آذر 03


متن شعر امام علی -(دیر شد دیر و شب رسید به سر)

553

دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در

جام دل‌ها ز غم پُر از خون شد
به کجا رفت، دیر شد، چون شد؟

شب سحر شد ولی نشد پیدا
آفتاب جمال مرد خدا

چه شد آن نیک‌مرد برقع‌پوش؟
که شب انبان نان کشید به دوش

دیده‌ها شد در انتظار، سپید
مرد احسان شب ز ره نرسید

::

دردمندان نشسته خسته‌جگر
بسته صد حلقه از نگاه به در

گشته درماندگان به آه و فغان
دم به دم از شکاف در نگران

تا کی آید ز راه، مرد خدا
آوَرَد کیسۀ غذا و دوا

آه! آن مرد بی‌نشانه چه شد؟
وای! نان‌آور شبانه چه شد؟

منتظر مانده کودکان یتیم
که درآید ز راه، مرد کریم

همه دل‌خسته و پریشان‌حال
کرده از مادران به لابه سؤال

که چه شد ناشناس نیکوکار
مانده در خواب یا شده بیمار؟

مگر از یاد برده احسان را؟
یا فراموش کرده طفلان را؟

وای، چون شد انیس دربه‌دران؟
غمخور و دل‌نواز بی‌پدران؟

چه شد آن مهربان که آمد شب؟
نان و خرما به دست و ذکر به لب

هرچه بود آن شب سیاه گذشت
کسی آگه ز راز کار نگشت

شب دیگر رسید و باز آن شب
در مرارت گذشت و رنج و تعب

کس نیامد سراغ خسته‌دلان
وای بر حالت شکسته‌دلان!

ناگهان شد بلند شیون‌ها
خاست افغان ز کوی و برزن‌ها

غرق شد شهر کوفه در ماتم
لرزه افتاد بر زمین از غم

شیون از هر طرف رسید به گوش
کآفتاب زمانه شد خاموش

آن که نان بهر مستمندان برد
رخت خود در جوار جانان برد

گشت روشن چو شیر حق بغنود
که غذاآور شبانه که بود

شمع حق چون ز غم گداخته شد
مرد احسان شب شناخته شد

چون علی رفت و شد جهان محروم
ناشناس شبانه شد معلوم

::

چون علی کو کسی که تا دم مرگ
خورد اندوه مردم بی برگ؟

چون علی کو کسی به روی زمین
که بنازد به خدمت مسکین؟

نخورَد سیر، نان به یاد فقیر
تا نمانَد گرسنه‌ای دلگیر؟

چون علی کو امیری آزاده
که بُوَد دست‌گیر افتاده؟

چون علی کو کسی که در دل شب
افتد از پا ز نالۀ یارب؟

چون علی کو کسی که با قاتل
صد محبت کند به جان و به دل؟

چون علی کو کسی که با فرزند
بخروشد که چیست گردن‌بند؟

چون علی کو کسی که بی تشویش
بگدازد کف برادر خویش؟

چون علی کو کسی که از سرِ داد
بر سر قاضی‌اش زَنَد فریاد؟

کز چه مالی خریده‌ای خانه؟
نیست این کار، کار فرزانه

چون علی کو یکی به جاه، قرین
که شود همدم خرابه‌نشین؟

چون علی کو یکی خدای‌اندیش
که دهد سرزنش به عامل خویش؟

کز چه خوردی ز سفره‌ای پر سور
که تهی‌دست بود از آنجا دور

چون علی کو یکی به دور زمان
که زَنَد مُهر روی کیسۀ نان؟

چون علی کو یکی به زیر فلک؟
که چو بیند به سفره شیر و نمک،

دختر خویش را دهد فرمان
کز خورش‌ها یکی بگیر از خوان

عقل و اندیشه در علی شده مات
کی زمان آورد چو او؟ هیهات!

  • سه شنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:9
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران