• جمعه 2 آذر 03


متن شعر امام علی(ع) -(چرا چون شعله در شولای تن بر خویش پیچانی؟)

516
1

چرا چون شعله در شولای تن بر خویش پیچانی؟
به آن موجی که از دریا جدا افتاده می‌مانی

دلم در التهاب مبهمی بر خویش می‌پیچد
که می‌بینم تو در آرامش خاطر، پریشانی

چراغ اشک، روشن کرده‌ام امشب که می‌آیی
برایت سفره‌ای از شوق گستردم که مهمانی

ستاره می‌شمارد چشم بیدارت، نمی‌دانم
که از دلواپسی‌های دلم امشب چه می‌دانی

مگر مرغ مهاجر! از قفس فکر سفر داری؟
که دارد اشک چشمت، این‌چنین آیینه‌گردانی

در این گلشن بمان، هرچند همچون غنچه دلتنگی
مزن آتش دلم را گرچه همچون شمع سوزانی

چه سخت افتاده‌ای بر تار و پود هستی‌ام؛ ای غم!
بر آنی تا حریر حسرتی بر تن بپوشانی

یکی ای کاش! از دست تو، ای شب! تیغ بستاند
که می‌ترسم سحر را در عزای صبح بنشانی

  • چهارشنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران