ای وجودت منزه از هر عیب
ای به اسرار عالمین آگاه
خالق دشتهای سبز بهشت
نیر اعظم ای رسول ا...
لحظه ایکه تو آفریده شدی
می چکید از وجود تو توحید
تو همانیکه نور سیمایت
دور تا دور عرش ریسه کشید
آن زمانیکه قادر مطلق
تا دو شعبه ز نور خود وا کرد
به یکی گفت تو محمد باش
آن یکی را علی اعلی کرد
به یکی گفت تو پیمبر باش
آن یکی نور جانشینش شد
این یکی فخر کاینات احمد
آن یکی فخر مومنینش شد
دلی از جنس یاس داری تو
من به قربان قلب مرمری ات
از شروع ازل زبانزد شد
در سماوات عشق حیدری ات
رتبه اولی تو در خلقت
حق تو را شمس اهل بینش کرد
صدهزاران ستاره را یکجا
لابلای نگات چینش کرد
پرزدن گرد عرش کار تو بود
ذره ای در دلم ندارم شک
زیر پهنای سبز بال و پرت
آسمان گم شده به چشم ملک
رحمت وافری که نازل شد
حین آغاز سال عام الفیل
به زمین زد تمام بت ها را
طاق کسری شکست و شد تعطیل...
- چهارشنبه
- 18
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 14:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین جعفری
ارسال دیدگاه