• دوشنبه 5 آذر 03


شعر غزل نتظار -(من شیشۀ دلتنگی دل‌های غمینم)

465

من شیشۀ دلتنگی دل‌های غمینم
ای کاش که دست تو بکوبد به زمینم

یک روز به فردوسم و یک روز به دوزخ
نیمی همه از کفرم و نیمی همه دینم

یک تکّه دل خون مرا قاب گرفته‌ست
گلدان ترک‌خوردۀ ایوان گلینم

بوی تو شبی یک دم از این کوچه گذشته‌ست
عمری‌ست که شب تا به سحر کوچه‌نشینم

تا چند در این کوچۀ بن‌بست بخوانم
یا چشم بچرخانم و دیوار ببینم

کی می‌رسی از ره که به تکرار قدومت
در راه تو صد طاقچه آیینه بچینم...

  • پنج شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 17:4
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران