کسی دیگر نمی آید
من و اشک و ناله به درِ ویرانه کسی دیگر نمی آید
به گمانم مادر بُوَد آن نان آور علی شیر خدا شاید
******
چه سکوتی نشسته امشب درون ویرانه های کوفه
که یتیمی شده مضاعف به جان دُردانه های کوفه
به دلِ غم نصیب طفلان ، شرار اندوه زده جوانه
که فقط ، بوی غصه آید مشام آنان ، ز هر کرانه
من و اشک و ناله به درِ ویرانه کسی دیگر نمی آید
******
چه هراسی به قلبِ زارِ یتیمه ها شعله می گدازد
دلِ بی تابشان خدایا ، چگونه با این بلا بسازد
به خرابه نشسته اما دو دیده بر دربِ کلبه دارند
نگرانند به حالِ نان آوری که از او خبر ندارند
من و اشک و ناله به درِ ویرانه کسی دیگر نمی آید
******
دگر از کیسه های نان و غذا ، نمانده اثر به کوچه
نه صدایی ، نه ردّ پایی ، نمی رسد هر سحر به کوچه
یکی از مادرش بگیرد ، سراغی از نان نیمه شب ها
خبر از کیسه های نان و ظروف شیر و ، کمی رطب ها
من و اشک و ناله به درِ ویرانه کسی دیگر نمی آید
******
چه بلایی نصیب طفلانِ بی پدر شد در این زمانه
که دوباره غمِ یتیمی نشسته بر روی آشیانه
به دو چشمان خون گرفته ، نمانده برجا دگر امیدی
به درونِ شبِ سیاهِ ، خرابه ها سر نزد سپیدی
من و اشک و ناله به درِ ویرانه کسی دیگر نمی آید
******
علی آن شاه بی بدیلِ سپاه ایمان به خون نشسته
دو برابر ز قلب یاران ، قلوب این طفلکان شکسته
دگر از نایِ کودکانِ یتیمِ کوفه ، نوا نخیزد
که به جز خونِ دل ، ز چشمانشان ، گلاب عزا نریزد
من و اشک و ناله به درِ ویرانه کسی دیگر نمی آید
******
همه شب منتظر به راهی که ساربانش دگر نیاید
همه دم غرق بیقراری که بند ماتم ز دل گشاید
به جز از شیر لافتا ، کی ، رهِ یتیمخانه می شناسد
علیّ ِمرتضی که یک ذره از سپاهی نمی هراسد
من و اشک و ناله به درِ ویرانه کسی دیگر نمی آید
******
چه نهانی به نیمه شب ها روانه سویِ خرابه می شد
که دو چشمش شبانه خیس از نگاهِ روی خرابه می شد
چه شبی پر به سوی حق زد ، علی که شاهی یتیم نواز است
شب قدر و شب نیایش ، شب مناجات ، شب نیاز است
من و اشک و ناله به درِ ویرانه کسی دیگر نمی آید
******
سر و جانم فدای نامت ، امیر عدل و شهید ایمان
دلِ ما می تپد برایت ، مثال قلب همه یتیمان
تو که فتّاح خیبریّ و ، یلِ جهادیّ و ، حیدری
بنما لطفِ گوش چشمی به حال مداح و سروری
من و اشک و ناله به درِ ویرانه کسی دیگر نمی آید
- پنج شنبه
- 26
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 16:34
- نوشته شده توسط
- محمدرضا سروری
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه