تا که ذکر تو بجوشد دهن آمد به وجود
از دم و بازدم تو سخن آمد به وجود
بین ابروی تو پیوسته و بازو در هم
موقع جنگ دو شمشیر زن آمد به وجود
شاعران قبل تو بودند پریشان تک تک
زلف تو باز شد و انجمن آمد به وجود
بین این قدر محاسن،لب تو چونکه شکُفت
یک گل سرخ میان چمن آمد به وجود
جنگ آن رسم عرب بود ولی بعد از تو
صلح بی واسطه و تن به تن آمد به وجود
آستین تا شد و بازوی حسن پیدا شد
آهن از کوره درآمد چُدن آمد به وجود
ماه کامل شده ی حُسن بدون تردید
نیمه ی ماه به شکل حسن آمد به وجود
عزت حیدر و پیغمبر و زهرا و حسین
غربت مشترک پنج تن آمد به وجود
روضه ها نور تو گشتند و شدی روشن تر
مثل خورشید که از سوختن آمد به وجود
بسکه تیر از پی تیر آمده غیر از تن تو
روی تابوت هم آخر کفن آمد به وجود
- سه شنبه
- 31
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 23:26
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مهدی رحیمی زمستان
ارسال دیدگاه