جان علی رسیده است برلبش
بهر شفا دعا کند زینبش
گرفته بر غریب ذکر امن یجیب
آجرک الله بقیه الله(۲)
دعای حیدر شده است مستجاب
طبیب بنموده علی را جواب
حسین جان برلب است به ناله زینب است
آجرک الله بقیه الله
بهر پدر حسن در اضطراب است
دختراوزینب در التهاب است
بهرباب غریب. گشته اندبی شکیب
آجرک الله بقیه الله
بوسه زند بر روی هر نورعین
گریه کند از غم داغ حسین
شوی در کربلا حسینم سرجدا
آجرک الله بقیه الله
فرمود بر عباس نور عینش
یاری نماید کربلا حسینش
یار با وفایش. دودستت فدایش
آجرک الله بقیه الله
عباس و مجتبی به شور و شینند
همناله با زینب و حسینند
کنار حیدرند به یاد مادرند
آجرک الله بقیه الله
امشب علی راحت ز غمها شود
میرود و مهمان زهرا شود
به دستان حسن. مرتضی شد کفن
آجرک الله بقیه الله
زینب زند از داغ او به سینه
افتاده یاد مادر حزینه
تن آن یاسمن نیمه شب شدکفن
آجرک الله بقیه الله
با چه دلی او را ز خانه بردند
چون فاطمه او را شبانه بردند
ابوالفضل دلغمین زینبش شدحزین
آجرک الله بقیه الله
از داغ حیدر سینه چاک چاک است
چگونه این پیکر به زیر خاک است
حسن دلخون شده. حسین محزون شده
آجرک الله بقیه الله
شد قامت حسن ز غم خمیده
رنگ از رخ حسین او پریده
بلب دارند همه ناله و زمزمه
آجرک الله بقیه الله
کس چون حسن ظلم و ستم ندیده
تنها خدا داندچها کشیده
ناله پشت در. خجالت پدر
آجرک الله بقیه الله
- چهارشنبه
- 1
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 0:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه