سوختیم از داغ غفلت، سوختیم ای خامها!
دانهها را چیدهاند اما به سوی دامها
هر که پای برگهها را، مست، امضا میکند
پای خون را باز خواهد کرد در حمامها
این جماعت نیست! جمعی از فراداهای ماست!
ساز خود را میزند تکبیرةالاحرامها
ای مسلمان! دین نداری لااقل آزاده باش
کفرها گاهی شرف دارند بر اسلامها
راه سختی پیش رو داریم بعد از کربلا
سنگها در کوفهها، دشنامها در شامها
آه اگر مولا چراغ خیمه را روشن کند
آه اگر روشن شود تاریکی ابهامها
آه از آن بزمی که بعد از لقمههای چرب و نرم
جامهای زهر مینوشیم از «برجام»ها...
- پنج شنبه
- 2
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 17:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
زهرا بشری موحد
ارسال دیدگاه