• دوشنبه 14 آبان 03


غزل شعر عرفانی شعر ولایی -(دل سراپردۀ محبت اوست)

408

دل سراپردۀ محبت اوست
دیده آیینه‌دار طلعت اوست...

تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست

گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست

من که باشم در آن حرم که صبا
پرده‌دار حریم حرمت اوست

بی خیالش مباد منظر چشم
زآن که این گوشه جای خلوت اوست

هر گل نو که شد چمن آرای
زَاثر رنگ و بوی صحبت اوست

دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روز نوبت اوست

ملکت عاشقی و گنج طرب
هر چه دارم ز یمن همت اوست

من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست

فقر ظاهر مبین که «حافظ» را
سینه گنجینۀ محبت اوست

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:5
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران