• سه شنبه 15 آبان 03

 مرتضی محمودپور

مناجات شبهای قدر

1399
2

◾مناجات شبهای قدر

شب قدره بیا باهم بنالیم
به این قدر و جلال خود ببالیم

من بی قدر را قدر و بهاء داد
دل من را به عشق خود جلاء داد

شدم مهمان بر این خوان الهی
الا ای میزبان بنما نگاهی

اگر چه روسیاه و شرمسارم
ولی مهر علی در سینه دارم

علی آقای من من نوکر او
نشستم عاشقانه بر در او

که شاید روی ماهش را ببینم
ز خاک پای او بوسه بچینم

اگر چه روسیاه در عالمینم
شب قدر است دلتنگ حسینم

همان قاری بر نیزه نشسته
سرش بر روی نی از کین شکسته

همان قاری که در طشت طلا بود
تنش بر خاک گرم کربلا بود

همان قاری که آمد کنج ویران
نشست درکنج ویران با اسیران

همان قاری که باغ لاله دارد
گل ششماهه و سه ساله دارد

اگر چه نفس دونم در کمین است
وسیله در شب قدرم همین است

گنهکارم ولیکن شرمسارم
برای شاه بی‌سر اشکبارم

دو دستم خالی و رویم سیاه هست
تمام زندگیم اشتباه هست

  • جمعه
  • 3
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 2:49
  • نوشته شده توسط
  • م-مطلق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران